شهید احمدی روشن، دانشمند شهیدی با خانواده ای با افق دید منافع ملی
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۶۴۶۹۲۴
برخی زوجین اهدافشان شخصی نیست بلکه تحمل آنها در راستای تحقق اهداف ملی و اعتقادی و انسانی و مسائلی فراتر از یک زندگی معمولی است. نمونه بارز این تفکر،شهید صنعت هسته ای،مرحوم مصطفی احمدی روشن است که با همراهی همسر صبورش با آنکه عمر زندگی شان کوتاه بود با گذشتن از بسیاری از مسائل شخصی،اهداف بزرگ ملی را دنبال کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا و به نقل از صاحب نیوز؛ میثم یاسا، کارشناس خانواده و تربیت دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، زندگی مشترک زن و شوهر در کنار همه شیرینی هایی که دارد، طبیعتا دارای سختی ها و ناهمواری هایی نیز هست.افراد مختلف برای عبور از این تلخی ها و سختی ها شگردها و تکنیک های متعددی دارند؛ نخستین راهکار برای مواجهه با مشکلات، «رابطه عاشقانه» است؛ رابطه عاشقانه به معنای گزینش عقلانی و زندگی عاشقانه است. همسران در این روش باید با عشق ورزیدن به یکدیگر سختیها را برطرف کنند و باید عشقهای کوچکتر را فدای عشقهای بزرگتر(اصلی) نمایند. در همین راستا بزرگان توصیه می کنند: عاشق همسران خود باشید ولی عشق تان بیشتر از عشق به خدا نباشد. توجه داشته باشیم که شیطان رجیم سیاست گام به گام را دنبال میکند، لذا از انجام محرمات و ترک واجبات به خاطر عشق به همسر خودداری کنیم.
برهمین اساس خداوند متعال در آیه 24 سوره توبه می فرماید «ای پیغمبر به مردم بگو اگر پدر و مادر، اقوام، همسران و… خود را از خدا، رسولش و جهاد بیشتر دوست داشته باشید، گمراه میشوید» بنابراین همسران را باید دوست داشت ولی نه بیش از خدا و اهل بیت(ع). اگر مراقب عشق خود به خدا باشیم و آن را حفظ کنیم تمام سختیها شیرین میشود؛ زن و شوهر باید به خدای یکدیگر عشق بورزند؛ البته عشق به همسر نیز باید با نیت الهی باشد و یکدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشند نه به خاطر مسائل ظاهری. اما دومین شیوه مواجهه با مشکلات، «نگاه عارفانه» است بدین معنا که انسان باید بداند به واسطه این سختیها رشد می کند. و سومین شیوه نیز «نگاه عاقلانه یا تاجرانه» است؛ یعنی انسان به واسطه سختی، تجارت میکند، به عنوان مثال مردی که سختیهای زندگی را تحمل میکند، پیامبر گرامی اسلام(ص) به او وعده بهشت دادهاند. همچنین حضرت زهرا(س) می فرمایند «زنی که سختیهای شوهرداری را تحمل کند خداوند بهشت را برای او ضمانت کرده است.» عدهای حاضرند به جهت دریافت پول، برخی از سختیهای دنیایی را تحمل کنند ولی حاضر به تحمل همسر خود برای رسیدن به پاداش اخروی نیستند. اگر اجر و مزد آخرت را بدانیم دیگر در برابر مشکلات خسته نمیشویم. انجام واجبات، ترک محرمات و بنده خدا بودن سخت است ولی اگر رابطه ما با همسرمان عاشقانه، عارفانه و عاقلانه(تاجرانه) باشد، تحمل مشکلات آسان خواهد شد؛ بنابراین مشکلات زندگی و بندگی را می توان با کمک یکدیگر تحمل کنیم. اما مناسب است یک روش دیگر که جامع هر سه روش فوق است و باعث می گردد که مشکلات تبدیل به فرصتی برای رشد گردد و عشق زوجین تقویت شود و آنها تاجرانی حقیقی قلمداد شوند آن است که مشکلات را هدفمند ببینند. توضیح آنکه: یکی از پایه های اصلی زندگی مشترک که باعث تحکیم بنیاد خانواده می گردد تحمل و تمرین تاب آوری در جهت دستیابی به اهداف بلندی است که زوجین برای خود تعریف نموده اند. بلندای این اهداف بر اساس آرمان هایی است که هر کدام به دنبال آن هستند؛ گاهی زن و شوهر به دنبال ارتقاء سطح مادیات زندگی اند،گاهی آنچه مهم است ادامه تحصیل و دستیابی به مدارج بالای علمی است و گاهی … اما برخی زوجین اهدافشان شخصی نیست بلکه تحمل آنها در راستای تحقق اهداف ملی و اعتقادی و انسانی و مسائلی فراتر از یک زندگی معمولی است. نمونه بارز این تفکر،شهید صنعت هسته ای،مرحوم مصطفی احمدی روشن است که با همراهی همسر صبورش با آنکه عمر زندگی شان کوتاه بود با گذشتن از بسیاری از مسائل شخصی،اهداف بزرگ ملی را دنبال نمودند. همسر ایشان گوشه ای از این سختی ها را اینگونه به تصویر می کشد: «از هفت سال زندگی مان شاید چهار سال بیشتر باهم نبودیم. اوایل، نه ماه زندگی ام را جمع کردم و رفتم کاشان که کنارش باشم. شهر بچگی هایم بود، ولی چه فایده! مصطفی دیر به دیر می آمد. شیفتهای کاری اش زیاد بود. من ماندم تنها، گریه می کردم، زیاد بهش گله می کردم. دست آخر گفت «عطایت رو به لقایت بخشیدم.» برگشتم تهران. خیلی سخت بود، مصطفی سرشیفت بود، هر دوازده روز، یکی دو روز می آمد تهران و بر می گشت. این اواخر که پستش بالاتر رفته بود و تهران هم دفترکار داشت، دو روز آخر هفته می آمد خانه. با این که باز دو دقیقه هم وقت نمی کردیم باهم حرف بزنیم، اما برای من همین هم غنیمت بود. آخر هفته ها جشن میگرفتم.» بله، این دسته از زوجین شاید به لحاظ ظاهری عمر زندگی شان کوتاه بوده لکن چون اهدافی بلند و در افق منافع ملی و آرمان های دینی و انسانی برای خود تعریف نموده بودند،تا زمانی که دستاوردهای آنها از سوی جامعه پاس داشته شود،زندگی مشترک آنان با ثمراتش در جریان خواهد بود. انتهای پیام/منبع: دانا
کلیدواژه: سختی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۴۶۹۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبادل مرگ و زندگی در جریان اهدای عضو
همشهری آنلاین_ فتانه احدی: کارش جستوجوی تولد در میان مرگهای تلخ است. همه تلاشش این است که مرگ یک بیمار مرگ مغزی، بینتیجه نماند و اعضای بدن او بتوانند جان بیماران نیازمند را نجات دهند. این کار هر چند شیرین اما سخت و نفسگیر است. خصوصا اینکه آنسوی ماجرا، خانوادهای است که عزیزی را از دست داده و داغ بزرگی را تحمل میکند. در میان همین اشکهاست که یک زندگی تازه، فرصت دوباره نفس کشیدن و لبخند به زندگی متولد میشوند و با اهدای عضو یک بیمار مرگ مغزی، فردی از مرگ نجات مییابد. اتفاقی که افرادی نظیر دکتر محسن همتی آن را هدایت میکنند.
دکتر محسن همتیمحسن همتی، کوردیناتور ارشد یا همان هماهنگکننده تیم پیوند اعضا است که طی ۱۵ سال اخیر در میان مرگهای تلخ به دنبال تولدهای دوباره است. وظیفه اصلی و سختترین قسمت کارش، گرفتن رضایت از خانوادهای است که عزیزش دچار مرگ مغزی شده تا برگهای را که اجازه میدهد اعضای بدن او به بیماران نیازمند اهدا شود را امضا کند. او در گفتوگو با همشهری از جزئیات کارش و خاطرات تلخ و شیرینی که با آنها روبهرو شده میگوید.
تا حالا چند بار موفق شدهاید که برای اهدای عضو یک بیمار مرگ مغزی رضایت بگیرید؟
تعداد زیادی بوده. معمولا ماهی۱۰ مرگ مغزی داریم که از این تعداد به طور میانگین موفق میشویم از خانواده ۴، ۵ نفرشان رضایت بگیریم.
خود شما شخصا موفق به گرفتن رضایت از چند نفر شدهاید؟
حداقل ۲۰۰ نفر.
تلاشهای شما با شکست هم مواجه شده؟
بله. چرا که فرهنگها و دیدگاهها بسیار متفاوت است. بسیاری به اهدای عضو اعتقاد ندارند و اغلب میگویند ما دوست نداریم به مرده ما دست بزنید. حال آنکه در سوی دیگر تعداد زیادی بیمار در لیست انتظار هستند، اما خانواده بیمار مرگ مغزی رضایت نمیدهد. در نتیجه هم مرگ مغزی و هم فرد در لیست انتظار از دنیا میرود.
بیشترین افرادی که اهدای عضو انجام دادهاند از کدام شهر بودهاند؟
نمیشود تقسیم بندی کرد اما در تهران این اتفاق راحتتر از شهرستانها صورت میگیرد. در برخی از شهرستانها سختتر است و همچنان نیاز به فرهنگسازی دارد. در برخی استانها که دارای خرده فرهنگها هستند، اهدای عضو هنوز جا نیفتاده است. با این وجود در همانها هم نسبت به گذشته شرایط خیلی بهتر شده و میزان اهدای عضو در حال افزایش است.
بیشترین عضو که مورد نیاز بیماران نیازمند است، چیست؟
قلب، کلیه و کبد.
هنگامی که برای گرفتن رضایت میروید، داستان زندگی بیمار مرگ مغزی شما را تحت تاثیر قرار نمیدهد؟
ما چند تا مورد داشتیم که رضایتگیری برای ما نیز به شدت، دردناک بود. یکی جوان ۲۰ سالهای بود که در ایستگاه مترو دچار حادثه شده بود. او روز حادثه میخواست به محل کارش برود که ناگهان فردی خود را جلوی ریل قطار میاندازد، اما با نزدیک شدن قطار میترسد و پشیمان میشود، این جوان برای نجات او به روی ریل میپرد، او را نجات میدهد اما در لحظات آخر که در حال نجات دادن جان خود بوده، سرش با قطار برخورد میکند و دچار مرگ مغزی میشود. رضایت گرفتن از مادر این جوان ۲۰ ساله بسیار برایم سخت بود.
مورد دوم نیز، خانواده ای برای تفریح به یکی از بوستانها شهر میروند و یک بچه کوچک داشتند که در چاله ای میافتد. فردی که از آنجا رد میشد، کودک را نجات داد. چند روز بعد خانواده کودک نجات یافته برای تشکر از فرد ناجی، مهمانیای برپا میکند. در پایان شب وقتی فرد ناجی قصد خروج از مهمانی را داشت متوجه میشود که کیف پولش را جا گذاشته است. همان کودکی که وی نجاتش داده بود، کیف پول را بر میدارد، از خانه بیرون میدود تا آن را به فرد ناجی برساند اما درست مقابل در حیاط، فرد ناجی بیآنکه متوجه کودک شود، با ماشین دندهعقب میگیرد و کودک را زیر گرفته و باعث مرگ مغزی شدن او میشود. واقعا رضایت گرفتن از خانواده کودک برای اهدای اعضای بدنش کار سختی بود.
اعضای بدن این دو نفر، چند نفر را نجات دادند؟
هر کدام ۴ نفر را نجات دادند.
کدام عضوشان اهدا شد؟
قلب کلیه و کبدشان.
آیا پیش آمده است که ا عضای بیمار مرگ مغزی به درد اهدا نخورد؟
بله، خیلی وقتها. چون خانواده دیر رضایت میدهد، دیگر قلب و کلیه قابل استفاده نیست و فقط کبد را میتوان استفاده کرد. هر چه بیمار بیشتر در بیمارستان بماند،ارگان کمتری اهدا میشود.
پس زمان در این عمل خیلی اهمیت دارد؟
بله بسیار حائز اهمیت است. ارگانها باید در همان دقایق اولیه اهدا شود.
بهترین زمان برای اهدای عضو چقدر است؟
زمانی طلایی ۲۴ ساعت اولیه بهترین زمان اهدای عضو است.
چگونه عضو را برای اهدا انتخاب میکنید؟ آیا وجود بیماری میتواند از اهدا جلوگیری کند؟
بله. برای اهدای عضو حتما آزمایشهای تخصصی و سونو گرافی انجام میشود.
آزمایشات چقدر طول می کشد تا شما برای اهدای عضور دست به کار شوید؟
معمولا ۱۲ تا ۲۴ ساعت. اگر قابلیت اهدا داشته باشد انجام میدهیم.
میانگین سنی بیماران مرگ مغزی چقدر است؟
در گذشته سنها بیشتر بود اما الان کمتر شده است. معمولا ۳۰ تا ۴۰ سال است.
بیمار مرگ مغزی از چه نظر باید با اهدا شونده مطابق باشد؟
از لحاظ سن، قد، وزن، گروه خون و برخی از آیتمها باید به هم نزدیک باشند.
آیا در سالهای اخیر اهدای عضو افزایش پیدا کردو شما میتوانید راحتتر این کار را انجام دهید؟
وزارت بهداشت در سالهای اخیر کلاسهای آموزشی در این راستا برگزار کرده است که این مسئله باعث رشد اهدای عضو شده است. در شهرستانها نیز فرهنگسازی شده و برای همکاران ما نیز کلاسهای آموزشی رضایت گیری و اهدای عضو برگزار شده که این امر باعث افزایش کیسهای اهدایی شده است.
اگر در رسانهها و صدا و سیما یه این موضوع پرداخته شود که در هر دقیقه چند نفر بر اثر نبود عضو فوت میکنند و چند نفر همزمان مرگ مغزی میشوند اما چون خانواده رضایت نداده، از دنیا میروند، به نظرم حتما دیدگاه مردم تغییر خواهد کرد.
حتی از لحاظ اقتصادی نیز نگهداری از بیمارانی که نیاز به اهدای عضو دارند بسیار گران تمام میشود. هزینه دارو و دیالیز خیلی بالاست که اهدای عضو میتواند کمک کند و به درد و رنج بیماران پایان دهد.
آیا موردی بوده که برای اهدای عضو پولی درخواست شود؟
اگر چنین موردی پیش بیاید، حتما ما ادای عضو را کنسل میکنیم. چون کار ما رایگان است. بین کسی که عضو میدهد و کسی که عضو می گیرد، پولی رد و بدل نمیشود.
آیا شما از سرنوشت بیماران پس از اهدای عضو اطلاع دارید؟
بله! بعد از عمل حالشان را جویا میشویم. تا جایی که امکان داشته باشد، مشکلاتشان را حل و رسیگی میکنیم.
آیا تاکنون عضوی پس زده شده است که دوباره روند اهدای عضو را برایش از سر بگیرید؟
بله! در مورد چنین بیمارانی تا جایی که بتوانیم آنها را دوباره بستری میکنیم و روند را از سر میگیریم.
چند درصد این اتفاق میافتد؟
در حدود ۱۰ درصد پیش میآید.
شما جمله ابتدایی شما برای مواجه با خانواده مرگ مغزی برای اهدای عضو چیست؟
سعی میکنیم بات توجه به شرایط آنها را راضی کنیم. به آنها از تجلی روح عزیزشان صحبت میکنیم. میگوییم که گل آنها در بستری دیگر به زندگی و حیات خود ادامه میدهد. نیمی از وجودش در بدنی دیگر زنده است و روحش شاد خواهد شد.
چرا خانواده ها نباید همدیگر را بشناسند؟
چون که به گیرنده عضو استرس وارد میشود. گاهی نیز امکان دارد که فرد دریافت کننده، بعد از مدتی فوت کند که باعث میشود خانواده اهدا کننده باز هم عزادار شوند.
شما برای کار به شهرستان هم رفتهاید؟
بله برای انتقال به شهرستانها نیز میروم.
مثلا همدان، گرگان، سمنان، زنجان، شاهرود و اردبیل. به اکثر شهرهای ایران رفتهام.
رضایت گرفتن برای کودک چگونه است؟
رضایت گیری برای کودک خیلی سخت است. ما خودمان هم بیچه داریم، بارها خودم گریه کردهام.
شکست در کار شما چه معنایی دارد؟
شکست هم جزیی از کار ماست. خانوادههایی که خیلی سرسخت هستند و ما به سختی از آنها رضایت میگیریم، کار را سخت میکنند، گاهی ندادن رضایت ما را با شکست روبهرو میکند، اما برخی از افرادی که به سختی رضایت دادهاند، بعد از مدتی از ما بابت آرامشی که از این کارگرفتهاند، تشکر میکردند. این خیلی برای ما لذت بخش است.
از سویی نیز خیلیها رضایت نمیدهند، بعد از اینکه مریضشان فوت میشود، میگویند چرا به ما اصرار نکردید.
پی این کار باعث آرامش خانواده نیز خواهد شد؟
به خیلی! چون وقتی که اعضای متوفی خود را اهدا میکنند، خدا به آنها آرامش میدهد.
برای مثال، خانومی اعضای مادرش را اهدا کرد. بعد از مدتی به ما مراجعه کرد و گفت که خواب مادرش را دیده و او در خواب به او گفته که حالش خیلی خوب است و فردی برایش دعا میکند و خیرات میدهد.
آیا پروندهای داشتهاید که بیمار مرگ مغزی، پدر و مادر نداشته و باید از اقدام اجازه میگرفتید؟
بله موردی داشتیم که پدر و مادر نداشتند و اقوام هم به بیمارستان مراجعه نکردند و بیمار فوت و در بهشت زهرا دفن شد.
همچنین موردی بود که هیچ کسی سراغ بیمار مرگ مغزی نیامد و پدر و مادر نیز نداشت، با دستور قاضی کشیک اعضای بیمار اهدا شد.
آیا پروندهای داشتهاید که خانواده از رضایت ندادن پشیمان شدهاند؟
بله! یک کودک مرگ مغزی داشتیم که هر چه اصرار کردیم خانواده رضایت نداد، روند رضایتگیری ۲ روز طول کشید که در دقیقه ۹۰ خانواده پشیمان شد اما کودک فوت کرد.
کد خبر 849481 منبع: همشهری آنلاین برچسبها مرگ مغزی اهدای عضو حوادث ایران